When she dance every one wants her
دندانی که جایش خالیست...


چاله های این اضطراب مکرر ، ذره ذره ی همه ی مرا می مکد
انگار نه انگار که این صدا ...
این صدا ، انگار نه انگار که ...
من تازیانه ی اندام از هم پاشیده ی کدام مسیح ام که اینچنین تمام تنم را شلاق می زنی ...؟!
شلاق زنی ، زنی که حالا با انگشتان ِ درنده ی تو ،
زن ...!
و من که خسته ی هزار رابطه ی بیگانه ام !


حالم به هم می زنی را بالا می آورم که بگویم :این درد ، توی توی چشم های من تمامی ندارد که
تو_داغ کدام بوسه را دست بکشم؟_
سوزن هم فرو می کنیم !


چهاردیواری
دور تا دور ِ
همه ی ِ من
تنگ ِ تنگ
_ مثل آغوش ِ تو _
پُر از هیاهوی ِ سایش
سایش ِ کرک ِ پای ِ هزاران هزار حشره
با شاخک های ِ مدام ِ حرکت
روی هم
توی هم
روی من
توی من*


بی تو !




*تعلیق ِ دندانی توی سرخی ِ رحم ِمن!






گاهی چه بی رحم و دلسردی که از دیوار(ه!)ها می نوشی و نمی دانی که آینه آنچه دید زد از یاد نمی برد...
این همه را برای تو رو کنم ...
رود ...


توی سرم زنی جیغ می کشد
مشت می کوبد شقیقه ها را
و جی
ی یی غم ی کشد
زن
ی برای اثبات خود انگار ، جیغ می کشد
مردی تنها
رو به دیوار
جق می زند

ویروس اِف ( F )
انگار طاعون
نابودی ِ ابدی (جمعی)

این شهر با تمام خیابان ها و خانه هایش
گز کردنی نیست دیگر
راه که می روی در میان ضربدر سرخ شرٌه کرده ی درها
بوی تعفن اجساد نیمه خورده شده
مردمک ها توی دهان کلاغ ها

منطقه ی ممنوعه !
آلوده به ویروس اِف ( F )


حالم از این همه ترشح عفونی به هم می خورد
از این شهر طاعونی !






When she dance every one wants her
بیا بغلم عزیزم و آروم بگیر ...

*
چاله های این اضطراب _ بوی پستان نارس حوا که خدای ِ آدم !



مارلبوروی ِ تلخ ِ قهوه !
نایی ندارم که آهی بدرقه ی
نگاه آهو ...

و چشم های طلایی آکسلتل ها که من
یاد چشم های ندا
آن طلایی بی حالت و غریب با آن دودوی ِ عجیبش در پس ِ آن همه طلا
.
La femme que j’aime
زنی که دوستش دارم ..


چلپ چلپ چل ل ل لپ پ ...
انگار ماهی می کوبد دم
یا اسب می کوبد سم
روی خاکی که همین حوالی ِ دریاست ...



La femme que j’aime
میلک شیک با طعم شاتوت دوست ندارم ! خیلی شیرینه!


صدایی که در نی ریخت به اینجایم آورده ست که بگویم تو !
"تو لای پایت را با دندان ِ نیش به پس ِ نگاه من دوختی ( کوفتی ) !
و من همه ی تو را برای من ! "




La femme que j’aime
مادر قحبه ! کی دست تو ماشین داده! رانندگی بلد نیست ، فقط بلده گاز بده !


نه اینکه کثافت بازی ، نه !
لا لا لا لا لالالالالالالا
هووووم ...



La femme que j’aime
چته بوق می زنی مادر جنده ! منم بوق دارم !


خزیدن مثل مار و لمیدن دانه دانه ی انار
انگار مار توی سرخی ِ انار
و ماهی ...
ماهی ...
م ااه ی ...
ماهی دری ...


و نام تو در مرگ به هم می ریزد :میرا ... م ی ر ا ...
ماری ... م ا ر ی ...
ی ر ا م ...
ا م ی ر ...
ماری ... م ا ر ی که مرا می سپوزد ...

از تو را می خواهم که می گریزم
یا که می گذرم
تو را من می شود
و مرا
تن ...

و مرا
می دهی
تن ...


از هرچه که گذشت ،
تن نمی شودم



زنک بیچاره ... نعره می زد
دستانش ،خونی
بوی ِ هم خوابگی ( --ِ- ) بی تن می داد...



La femme que j’aime
واااااای .. چه عروس ِ کیری ای !


یادت از ماهی باشه همیشه ، که لیز ِ و هیچوقت تو دست نمی مونه
اگه می خوای باشی ، ماهی باش ، نخواه که ماهیگیر باشی !
ماهی ها تو خشکی اونقدر لباشونو مثل بوسه باز و بسته می کنن تا می میرن ...!



La femme que j’aime
عالیه ! به این میگن ابتکار عمل !


این تو نیستی که زجرم می دی !
این نت ها ! این نت هان که زجرم می دن ...



La femme que j’aime
کیر خر !! الان زده بود !


" اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی"


دامن که پوشیده باشی ، انگار راه همه چیز باز است ، نا ب ستنی !
راه که می روی از لای پاها خیسی ِ تیره رنگی شره می کند ، ردش که می ماند روی کشاله تا پشت زانو ها و روی زمین ، قطره قطره ...
پشت سرت را هم که نگاه کنی ، رد ِ خیس ِ تیره ای به جا مانده ...!

معشوق همین (جاست ؟)
بیایید بیایید !!